19-فضيلت
خدايا مرا از همه فضايلي كه به كار مردم نيايد محروم ساز
خدايا مرا از همه فضايلي كه به كار مردم نيايد محروم ساز
اين کفش تنگ و بی تابی فرار !
عشق آن سفر بزرگ !...
اوه .چه می کشم !!
چه خيال انگيز و جانبخش است
((در اينجا نبودن)) !
اکنون تو با مرگ رفته ای
و من. ايتجا. تنها به اين اميد دم می زنم
که با هر ((نفس)).((گامی)) به تو نزديکتر مي شوم .....
آری اين زندگی من است
چه غم انگيز است
عمري گداختن از غم نبودن كسي
كه تا بود از غم نبودن تو مي گداخت
مرگ هر لحظه در کمين است .
توطئه ها در ميانم گرفته اند.
من با مرگ زندگی کرده ام.
با توطئه خو کرده ام .
اما اکنون و اينچنين.نمی خواهم بميرم.
هنوز خيلی کار دارم.
چشمهايی که از زندگی عزيزترند . انتظار مرا می کشند ...
(با مخاطب های آشنا)
چه خوب است آفريدگار خود بودن
ولي آسان نيست
شكوه و تقوا و شگفتي از زيبايي شور انگيز طلوع خورشيد را بايد از دور ديد
اگر نزديكش شويم از دستش داده ايم .
لطافت و زيبايي گل در زير انگشتان تشريح مي پژمرد
آه كه عقل اين ها را نمي فهمد
بگذار تا شيطنت عشق چشمان تو را بر عرياني خويش بگشايد
هر چند آنچه معني جز رنج و پريشاني نباشد
اما كوري را هرگز بخاطر آرامش تحمل مكن
و گناه ! اما اگر گناه نباشد طاعت را چگونه مي تواني بدست آوري
چه انسان تنها فرشته اي است كه دستش به خون آغشته است .
اگر تنهاترين تنها شوم باز خدا هست
او جانشين همه نداشتنهاست
نفرين ها و آفرين ها بی ثمر است
اگر تمامی خلق گرگهای هار شوند
و از آسمان هول و کينه بر سرم بارد
تو مهربان جاودان آسيب نا پذير من هستی
ای پناهگاه ابدی
تو می توانی جانشين همه بی پناهی ها شوی
و شاید که خطا کرده باشیم
اما خیانت نکردیم
و شاید که سست رفته باشیم
اما لحظه ای درنگ نکردیم
قدمی به بیراهه نگذاشتیم
گامی برنگشتیم
هر کس عالم را آنچنان می بیند که خود هست
نوشتن برای فراموش کردن است نه برای به یاد آوردن
خدايا به کسانی که دوست ميداری بياموز
که عشق از زندگی برتر است
و به آنان که دوست تر ميداری بياموز
که دوست داشتن از عشق برتر است
آری. باشی و زندگی کنی ...
که دوست داشتن از عشق برتر است
و من هرگز خود را تا سطح بلندترين قلّّّه عشقهای بلند.پايين نخواهم آورد .
(کوير)
چه بسيار دلهايی که می پرستند و نيکی می ورزند .
و پرستش و تقوی و نيکی نيز در آنها زشت و آلوده و پليد است .
و چه دلها که عشق می ورزند و گناه می کنند .
و خطا و هوس و گناه نيز در آنها زيبا و پاک و زلال است . (کوير)
دل دليلی دارد که عقل از آن آگاه نيست . (کوير)
زندگی چيست ؟
نان . آزادی . فرهنگ . ايمان و دوست داشتن .
خدايا چگونه زيستن را به من بياموز .
چگونه مردن را خود خواهم آموخت .
در برابر همه سلطه های زمينی و آسمانی
سايه و مايه و آيه
تيغ و طلا و تسبيح
زور و زر و تزوير
استبداد و استثمار و استعمار و.....
بدانيد که از اکنون تا لحظه مرگ يا قتل
همچون بلال که در زير شکنجه فقط يک کلمه را تکرار مي کرد
احد ! احد ! احد !
با هر شکنجه ای فقط يک کلمه را تکرار خواهم کرد .
ارشاد ! ارشاد ! ارشاد !
از کتاب با مخاطب های آشنا